در همسایگی خانه جدید آقای طهماسب که به تازگی به آن نقل مکان کرده، یک سالن عروسی قرار دارد. بنابراین شخصیت های عروسکی جدیدی که اکثر آن ها کارکنان این سالن عروسی هستند به زندگی او اضافه شده و اتفاق های جذابی را رقم می زنند.
خلاصه داستان : ایرج که همراه همسرش نرگس و تنها پسرشان آرش در خانهای اجارهای زندگی میکند، نامهای دریافت میکند که در آن بچهای بیمار از او کمک خواسته است. ایرج این نامه را شوخی تلقی میکند و همراه فرهاد با اتومبیلش به طرف شمال حرکت میکند و زمانی که از یک تونل میگذرند…