خلاصه داستان : روح انگیز به این نتیجه می رسد که بدبیاری های خانواده اش نتیجهی پشت گوش انداختن وصیت جدش است. برای همین به تکاپو می افتد تا نگارگری قدیمی را به هر قیمت به خانه برگرداند.
خلاصه داستان : «زنهار که طراز و طریقت گمشده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریمخان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانمکارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خرابکارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته. هر نامی […]
خلاصه داستان : رضا، معلمی ساده و درستکار که به سن میانسالی رسیده و در برقراری ارتباط با زنها مشکل دارد، با دختری پاستیل فروش آشنا میشود. دختر، برای پیوند کلیه خواهرش با مشکل روبروست و رضا را ترغیب به کارهایی میکند که باب میلش نیست و …
خلاصه داستان : فیلم داستان برادر سربازی است که چشمش در اثر پرتاب نارنجک در استادیوم، آسیب دیده و برادرش برای تأمین هزینه عمل او تعدادی چک بی محل خریده و تلاش میکند چکها را نقد کند.
خلاصه داستان : این فیلم در بستر تاریخی دهه شصت و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت میشود و دربارهٔ یک زن به نام شهرزاد است که معروف به ماهی سیاه کوچولو است و برای انتقام مرگ شوهرش وارد مبارزه شده و حالا با دو شخصیت دیگر آشنا میشود […]
خلاصه داستان : در سرزمینی به نام سومارای (خارج از سیاره زمین) زمانی که فرمانروا با اهریمن پیمان می بندد تا در برابر کمک به فرزنددار شدن او، شوهر اولین دخترش را اهریمن انتخاب کند. اهریمن در سودای تصاحب فرمانروایی، مردی ترسو به نام عودکا را برای همسری دختر فرمانروا برمی گزیند، عودکا به سیاره […]
خلاصه داستان : همیشه عشق های بزرگ و زیبا، دشمنان بزرگ و مخوف داشته اند. این سریال به نابرابری اقتصادی طبقه های مختلف جامعه و قیاس افراد توانمند نسبت به طبقه کم درآمد جامعه می پردازد. بطوریکه کاوه و همتا رابطه عاشقانه ای را آغاز کرده اند، اما مشکلات اجتماعی و اقتصادی باعث می شود […]
خلاصه داستان : احمد برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا آماده می شود و دختر دیگرش ستاره (ماهور الوند) در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان هم دانشگاهی اش را دارد که با مخالفت پدرش روبه رو می شود و تصمیم می گیرد بدون اجازه خانواده صبح با […]
خلاصه داستان : پسری جوان به جبهه رفته است. مادر او مش اُلفَت در نبود پسرش روزهای تلخی را می گذراند و منتظر است که او روزی از جبهه بازگردد. او نمی داند پسرش اسیر شده یا در جنگ کشته شده است.