This browser does not support the video element.
خلاصه داستان :
سلمان پدر کاوه به کمک یک خیر و با پرداخت بدهی اش از زندان آزاد می شود.کانون زندگی خانوادگی آنها شکل می گیرد.غافل از آن که، آن فرد خیر کسی نیست جز پسرش که با دخترعموی او ازدواج کرده است. همتا اما در خانه مادربزرگ هنوز آرام نگرفته که اخگر وارد زندگی او می شود و…
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
Δ
This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.
نظرات کاربران
افزودن نظر جدید